دل عاشق

دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد.....
نگارستان - 11 آذر 96

دل تنگ

دلم گرفته خدایا،
دلم عجیب گرفته،...

راه زندگی

بیا گاهی به خودت دروغ بگو ،

چند دروغ ساده ،

مثل من خوبم ...

آرامم ، 

خوشحالم ...

بیا گاهی اشتباه کن 

اشتباه بنویس ...

خواهر ، خواستن ، خواهش را بدون " واو " بنویس !

ترس را با هر " ط / ت " که 

دوست داشتی بنویس !

و ببین که 

آب از آب تکان نمی خورد !

که زندگی راه خودش را می رود !

که چرخ زندگی با اشتباه تو 

نمی ایستد.

اصلا بیا گاهی 

خودت را به کوچه علی چپ بزن !

توی کوچه علی چپ قدم بزن !

راه برو سوت بزن !

نگو یکبار باختم تعطیل !

دیگر بازی نمی کنم !

زندگی با این باختن ها ...

این افتادن ها

زمین خوردن هاست که 

زندگی می شود !

خطر کن بی پروا

سر چیزهای بزرگ زندگی !

کارت ، اعتبارت ، جانت حتی ، 

این همه احتیاط که چه ؟

که خط نیفتد روی شیشه ى دلت !

بیا یک بار 

بی هدف ، بی نقشه ، بی قطب نما 

راه بیفت ، 

بی توشه حتی ، برو بباز !

نترس ، 

بازی کن ، 

آن قدر تا چیزی برای باختن نماند !

تا از دست دادن عادت شود 

و باختن پالایش روح ...

باور کن 

زمین خوردن جزیی از زندگیست !

بازی کن ...

احمد شاملو

آسمان زیبا

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته 

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

 از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه بارم 

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه 

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

 پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

 فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

غمنامه ای به خدا

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

دل سپردن

خدایا دلم رو به تو سپردم تا محکم نگهش داری از هر لرزشی....

دیگه اجازه نده کسی دلم رو به لرزه در بیاره....

خدایا....

خدایا.... تصمیمم رو قاطعانه گرفتم.... منو بپذیر و دلم رو به حال خودش رها نکن...

گاهی انگار در انتظار یک جمله ایم تا توان تصمیم گیری پیدا کنیم... و حالا من مصمم و محکمم.... پس ای پروردگارم کمکم کن...

شکسته

پــر رنــگ تــرین قــسمـت ِ زنــدگـے مـن شـده سـڪوت••••                                                      

ســڪوت میــڪنم تــا صـدایــم آرامــش افـڪار ڪسے را خــط خــطے نــکنــــــــــد••••

ایـن روزهــــا یــاد گرفــــتہ امـ فقــط گــــوش ڪنم فقــــط ببینــــم،  رد شــــوم•••••

یــاد گرفتــــم گریــــہ ڪنــــم در خــــودم و بخنــــدم در جلــــوے 

جفــــت چشمـ هــاے دیگـــــران••••

تا ترحــــم ِ ڪسے برایــــم بــرانــــگیخــتہ نشــــود•••••

ایــــستاده امـ پــــاے وجــــود ِ شڪستہ امـ •••••

و نمـے گــــذارم ڪسے تــــرک هــایش را بــہ تمــــاشا بنشینــــد••••

فرق

فرق است میان آنکه یارش در بر

با آنکه دو چشم انتظارش بر در...

اوج غم

اوج غم این قصه و این شعر همین جاست

من بی تـــــــــــو پریشان و تو انگار نه انگار

شعر از رویا باقری

غم دل

غمگینی آدم هایی که "دوستشان دارم" غمگینم می کند...

گاهی دلم میخواهد با انگشتانم، گوشه "لبشان" را بالا ببرم تا شاید "خنده" یادشان بیاید...

اینکه کاری از "دستم" بر نمی آید،

اینکه زورم به "دنیا" نمی رسد،

عجیب "تلخ" است....