بیا گاهی به خودت دروغ بگو ،
چند دروغ ساده ،
مثل من خوبم ...
آرامم ،
خوشحالم ...
بیا گاهی اشتباه کن
اشتباه بنویس ...
خواهر ، خواستن ، خواهش را بدون " واو " بنویس !
ترس را با هر " ط / ت " که
دوست داشتی بنویس !
و ببین که
آب از آب تکان نمی خورد !
که زندگی راه خودش را می رود !
که چرخ زندگی با اشتباه تو
نمی ایستد.
اصلا بیا گاهی
خودت را به کوچه علی چپ بزن !
توی کوچه علی چپ قدم بزن !
راه برو سوت بزن !
نگو یکبار باختم تعطیل !
دیگر بازی نمی کنم !
زندگی با این باختن ها ...
این افتادن ها
زمین خوردن هاست که
زندگی می شود !
خطر کن بی پروا
سر چیزهای بزرگ زندگی !
کارت ، اعتبارت ، جانت حتی ،
این همه احتیاط که چه ؟
که خط نیفتد روی شیشه ى دلت !
بیا یک بار
بی هدف ، بی نقشه ، بی قطب نما
راه بیفت ،
بی توشه حتی ، برو بباز !
نترس ،
بازی کن ،
آن قدر تا چیزی برای باختن نماند !
تا از دست دادن عادت شود
و باختن پالایش روح ...
باور کن
زمین خوردن جزیی از زندگیست !
بازی کن ...
احمد شاملو
- ۰ نظر
- ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۱:۵۱